حامد حدادی

 

hamed hadadi

 

 

حامد حدادی ۳۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۴ در اهواز به دنیا آمد.
وی با ۲۱۸ سانتیمتر قد، در پست سنتر تیم ملی بسکتبال ایران بازی می‌کند. حامد دومین بازیکن بلندقد حرفه‌ای ایران بعد از جابر روزبهانی (۲۲۲ سانتیمتر قد) است .

حدادی در تیم‌های پیکان ایران، صباباتری ایران، النصر امارات بازی کرده و در سال ۲۰۰۸ به عضویت تیم ممفیس گریزلیز آمریکا در آمد.
حدادی با ممفیس گریزلیز در ان بی ای قرارداد امضا کرد [ملی پوش بسکتبال ایران در NBA آمریکا] و به این ترتیب اولین بسکتبالیست ایرانی است که در مهمترین لیگ بسکتبال دنیا بازی کرده است.
حامد حدادی به خاطر قد ۲ متر و ۱۸ سانتیمتری خود توانست در تمام بازی‌های تیم ملی کشور در المپیک پکن به عنوان ریباندر با پرش‌های بالا توپ‌های اطراف سبد را بگیرد و همچنین به عنوان بازیکن دفاعی مانع از داخل شدن توپ بازیکنان حریف به داخل سبد شود.
حامد در ۵ بازی تیم ملی به عنوان تنها بازیکن بازی‌های المپیک پکن دو برابر امتیاز میانگین را به عنوان بازیکن دفاعی برای تیم خود به‌دست آورد.
بهترین عملکرد او مقابل تیم بسکتبال آرژانتین زمینه‌ حضور او را برای بازی در ان.بی.ای آمریکا فراهم کرد
● برخی از افتخارات حامد حدادی:
▪ قهرمان جوانان آسیا در سال ۲۰۰۵
▪ برنده مدال برنز بازی‌های آسیایی ۲۰۰۶
▪ قهرمان آسیا در سال ۲۰۰۷
▪ قهرمان جام باشگاهای آسیا همراه با تیم صباباتری درسال ۲۰۰۸
▪ بهترین ریباندر المپیک ۲۰۰۸ پکن
▪ بهترین بلاگ شاتر المپیک ۲۰۰۸پکن

 

 

پدر او یک نمایشگاه اتومبیل داردو به همین دلیل متوجه می‌شوید که او تقریبا جزو جامعه مرفهان محسوب می‌شده (حتی قبل از معروف شدن در عالم بسکتبال ).حامد پسربزرگ خانواده‌ای است که 3 فرزند دارد. حامد حدادی بسیار اهل سفر است، چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور «شمال ایران را خیلی دوست دارم، هیچ وقت از رفتن به شمال خسته نمی‌شوم، اکثر شهرهای ایران را هم برای بازی رفته‌ام و از نزدیک دیده‌ام، به سفرهای خارجی هم زیاد رفته‌‌ام».


حامد که دیپلمه است با تاکید می‌گوید که اگر بسکتبالیست نمی‌شد قطعا به درسش ادامه می‌داد و تا مدارج عالیه پیش می‌رفت؛ اما حالا اهداف زندگی او فرق کرده است، خب مشخص است که برای چنین بازیکنی در این سطح آرزو چه می‌تواند باشد، حضور در مسابقات حرفه‌ای بسکتبال NBA، البته جالب است که مسئله حضور است نه حضور در یک تیم خاص، «خب آرزویم این است که روزی بروم در NBA بازی کنم حالا تیمش آنقدر مهم نیست هر تیمی شد خوب است

بازیگر محبوب من بهروز وثوقی است در ضمن فیلم ارباب حلقه‌ها را هم دوست دارم، موسیقی هم گوش می‌کنم، انواع و اقسام موسیقی‌ها، در مورد موسیقی پاپ ایرانی بگویم که نوارهای رضا صادقی را دوست دارم.»
حامد حدادی با جابر روزبهانی، علی باهران و علی ؟؟؟؟ هم دوره‌ای‌هایش در تیم‌های ملی جوانان و امید دوست است؛ اما دوست‌های او فقط بسکتبالی نیستند. فرزاد مجیدی از بین فوتبالی‌ها، علیرضا دبیر از بین کشتی‌گیرها و محمد سلیمانی و سعید مصطفی‌وند از بین والیبالیست‌ها دوستان نزدیک او محسوب می‌شوند

شاید باورتان نشود که یکی از بزرگترین مشکلات حامد ماشین‌سواری است، البته ببخشید ماشین‌سوار شدن. خب با قد 17/2 متر حق هم دارد که سوار تاکسی نشود «من همیشه به زور سوار ماشین می‌شوم، وقتی پیاده می‌شوم برای این‌که دوباره سوار شوم باید یک ربع سعی و تلاش کنم تا بتوانم خودم را در ماشین جا بدهم تازه صندلی ماشین را هم تا ته می‌برم عقب و این جوری سوار می‌شوم» فکر نکنید که حامد حدادی رنو دارد یا پراید، نخیر او یک پژو پرشیای یشمی رنگ دارد که تازه در آن هم به زور جا می‌شود. وقتی از او می‌پرسید بزرگترین آرزویت چیست؟ می‌گوید: «بازی در NBA، حضور در المپیک و سلامتی تمام خانواده‌ام.»

 

حامد، يكي از بهترين بسكتباليست‌هاي چند سال گذشته و البته يكي از بلندقدترين‌هاست؛ با 2 متر و
18 سانتي‌متر ‌قد.

ميثاق هم يكي از شناگران حرفه‌اي است كه در مسابقات زنان كشورهاي اسلامي، مدال برنز گرفته. حدادي در فصل گذشته رقابت‌هاي بسكتبال، يكي از بهترين‌ها بود، براي پيكان امتيازهاي زيادي گرفت و وقتي به عنوان يار كمكي در صباباتري بازي كرد، همه را راضي نگه داشت.

 

 

مصاحبه با حامد حدادی :

 

  • به خاطر اينكه قد بلند بوديد، سراغ بسكتبال رفتيد يا اينكه اول بسكتباليست شديد و بعد قد بلند؟

از همان اول قدم بلند بود. هميشه اطرافيانم با تعجب به من نگاه مي‌كردند. بين هم‌سن و سال‌هايم از همه بلندتر بودم.

  • احتمالا لقب‌هايي هم بين دوستان‌تان داشته‌ايد؟

بله، يك چيزهايي مثل بابا لنگ‌دراز.

  • ناراحت هم مي‌شديد؟

بچه كه بودم بله اما الان ديگر برايم مهم نيست. عادت كرده‌ام.

  • حالا حتما از بلندقد بودن‌تان راضي هستيد؟

صددرصد. لطفي است كه خدا به من داشته و خيلي راضي‌ام.

  • دقيقا از چه سني احساس كرديد نسبت به بقيه يك سر و گردن بلندتر هستيد؟

از همان روزها كه مدرسه مي‌رفتم؛ چون هميشه ميز آخر مي‌نشستم.

  • چند دفعه از كلاس اخراج شديد؟

از دستم در رفته، خيلي زياد. مادرم تعريف مي‌كرد وقتي در مهدكودك بودم، 2بار اخراج شدم.

  • حتما ميانه‌ات با درس هم خوب نبود.

اوايل خوب بود اما دبيرستان كه رفتم، به خاطر اردوهاي تيم ملي خيلي غيبت داشتم و كم‌كم درسم ضعيف شد. براي همين هم ديگر ادامه ندادم و از درس و مشق دور شدم.

  • لباس‌خريدن هم برايت خيلي دردسر دارد؟

اوايل لباس خيلي سخت پيدا مي‌شد؛ براي همين، بيشتر لباس‌هايم را از خارج كشور مي‌خريدم. براي يك سال كامل خريد مي‌كردم. اما تازگي‌ها يك مغازه در تهران پيدا كرده‌ام كه خدا را شكر، لباس‌هاي سايز بزرگ دارد.

  • سايز پايتان هم بايد بزرگ تر از حد معمول باشد؟

بله 53. البته كفش خيلي راحت‌تر از لباس پيدا مي‌شود.

  • تا حالا سرتان به جايي خورده؟

هزار بار. مجبورم از هرجا كه مي‌خواهم رد شوم، سرم را پايين بياورم. البته چهارچوب‌ها استاندارد است ، من از استاندارد بلندترم؛ براي همين عادت كرده‌ام هرجا مي‌روم، سرم را خم كنم.

  • پس سر به زير شده‌ايد؟!

بله تا دلتان بخواهد. خودم هم سر به زيرم، نه فقط به خاطر قدم.

  • خانمتان هم قد بلند است. احتمالا خانه‌تان بايد با بقيه خانه‌ها متفاوت باشد؛ مثلا چارچوب‌ها شايد بلندتر باشد، آينه‌ها، كابينت‌ها؟

نه آن‌چنان. هنوز صاحبخانه نشده‌ايم كه در خانه‌مان تغييري بدهيم. البته خانمم به راحتي رد مي‌شود اما من بايد سر به زير باشم.

  • گفتيد كه واقعا سر به زير هستيد. به خاطر ورزش و تاثير بسكتبال بوده؟

تقريبا. بسكتبال باعث شد رابطه‌ام با مردم خوب شود. قبل از اينكه بسكتباليست شوم، خيلي خجالتي بودم. شايد به خاطر قد بلندم بود. بيشتر در خانه بودم و هيچ‌جا نمي‌رفتم. زود ناراحت مي‌شدم ولي حالا همه‌چيز فرق كرده.

  • تا حالا كسي به شما گفته گول هيكلت را نخور!

بله اما من كه گول هيكلم را نمي‌خورم. چند وقت پيش داشتم رانندگي مي‌كردم، يك درگيري پيش آمد و آقاي راننده پياده شد و داد و بيداد كرد. وقتي از ماشين پياده شدم گفت گول هيكلت را نخور ! من هم ترسيدم، سوار ماشين شدم و رفتم.

  • ترسيديد؟

آره بابا. بعضي وقت‌ها بقيه مي‌ترسند. فكر مي‌كنند چون قدم بلند است، اهل دعوا هستم اما اصلا دعوايي نيستم.

  • يادم مي‌آيد چند سال پيش با عصبانيت زديد شيشه رختكن را شكستيد؛ بازي پيكان – صباباتري بود.

بله. آن‌موقع از داوري عصباني بودم. ياد آن روز كه مي‌افتم، موهاي بدنم سيخ مي‌شود. حالا ديگر مثل آن‌وقت‌ها نيستم؛ خيلي آرام شده‌ام و ياد گرفته‌ام وقتي داور سوت زد و خطا گرفت ديگر كاري نمي‌شود كرد. البته از وقتي ازدواج كرده ام ، بچه خوبي شده‌ام. رفتارم عوض شده.

  • يعني از كاري كه آن روز كرديد، پشيمانيد؟

آن موقع دست خودم نبود. ضربه‌اش را هم خوردم. ولي ديگر اين‌طوري عصباني نمي‌شوم.

  • دوست داشتيد به جاي بسكتباليست، فوتباليست مي‌شديد؟

نه. حاشيه فوتباليست‌ها زياد است. البته تبليغات زيادي هم برايشان مي‌شود. مطبوعات هم خيلي هوايشان را دارند. روزنامه‌ها 7 صفحه به فوتبال اختصاص مي‌دهند و 2 صفحه به بقيه رشته‌ها.

  • البته در همان 7 صفحه، حاشيه‌ها و دردسرها هم بيشتر است.

من معتقدم به آن مطالبي كه باعث دردسر مي‌شوند، نبايد جواب داد. بايد در ميدان جواب داد ؛ مثل كاري كه علي دايي مي‌كند. ورزشكار، به جاي  اينكه با روزنامه‌ها درگير شود، بايد توانايي‌هايش را نشان دهد.

  • وضع مالي بسكتباليست‌ها چطور است؛ رشته بچه پولدارهاست؟!

نه بابا. بچه پولدارها مي‌روند سراغ گلف و تنيس. البته بعضي بسكتباليست‌ها وضعشان خوب است.

  • مثل حامد حدادي؟

نه، من جزوشان نيستم.

  • ماشين كه حتما داريد؟

پرشيا داشتم و به خاطر بدهي فروختم اما تصميم دارم دوباره بخرم.

  • و اما زندگي مشترك. شما خيلي زود ازدواج كرديد، درست است؟

بله. هر ورزشكاري بايد زود ازدواج كند. زيرا بعد از ازدواج حواسش فقط به ورزش و زندگي‌اش متمركز مي‌شود و نه مسائل حاشيه‌اي. من 20 سالم بود كه ازدواج كردم.

  • چطور با همسرتان آشنا شديد؟

از طريق يكي از دوستان مشتركمان باهم آشنا شديم و به ايشان علاقه‌مند شدم. هردو اهوازي بوديم و قدمان هم كه بلند بود. فكر مي‌كنم بهترين تصميمي كه در زندگي گرفته‌ام، انتخاب همسرم بوده.

  • يعني قد بلند يكي از معيارهايتان بوده؟

بله. خب، بايد يك‌جورهايي به هم مي‌خورديم. قد و دستپخت خوب برايم خيلي مهم بود.

  • پس شكمو هم هستيد؟

خيلي زياد. قرمه‌سبزي و زرشك‌پلو خيلي دوست دارم. از كرفس و فسنجان هم متنفرم.

  • اگر خانمتان فسنجان درست كند كه حتما مي‌خوريد؟

نه، نه اصلا درست نمي‌كند.

  • اگر دعوايتان بشود چي يا قهر باشيد؟

آن‌وقت كه ديگر غذا نمي‌خورم.

  • اگر خانمتان آشپزي بلد نبود، بازهم باهم ازدواج مي‌كرديد؟

بله خب، استعدادش خوب است. ياد مي‌گرفت.

  • در خانه كمك هم مي‌كنيد؟

اگر خسته نباشم حتما.

  • مثلا چه كار مي‌كنيد؟

بيشتر جاي لامپ‌ها را عوض مي‌كنم. البته بعضي وقت‌ها ظرف هم مي‌شويم.

  • خانمتان هم ورزشكار است؟

بله. شناگر است.

  • سعي نكرديد به بسكتبال علاقه‌مندشان كنيد؟

يك‌بار پاس دادم كه بگيرد اما توپ به انگشتش خورد و شكست. موفق نشدم.

  • خودتان به شنا علاقه‌مند نشديد؟

چرا. اول بسكتبال دوست دارم، بعد شطرنج، بعد شنا. فوتبال را هم دوست دارم.

  •  آيا ورزشكاربودن شما و همسرتان باعث تفاهم بيشتر شده است؟

بله، صددرصد! اگر همسرم ورزشكار نبود، به هيچ‌وجه نمي‌توانست با شرايط من كنار بيايد. ورزشكار حرفه‌اي هميشه در مسافرت، اردو و مسابقه است و اين موضوع را فقط يك ورزشكار درك مي‌كند.

  • خانم ميثاق ناطقي! از اينكه آقاي حدادي خيلي به سفر مي‌روند، ناراحت نمي‌شويد؟

نه. اتفاقا به نظرم لازم است. تنوع، به زندگي هيجان مي‌دهد.

  • چه ويژگي خاصي در حامد ديديد كه باعث شد با او ازدواج كنيد؟

سادگي و مهرباني‌اش. حامد برخلاف جثه بزرگش، دل كوچكي دارد. خيلي خيلي مهربان است.

  • در بازي‌هايش خيلي جدي است، در خانه چطور؟

حامد در خانه، خيلي آرام است. ميدان ورزش، نياز به يك روحيه جدي دارد اما خانه، بايد محل آسايش و آرامش باشد.

  • كي با هم ازدواج كرديد؟

يك سال و 5 ماه پيش.

  • واكنش اطرافيانت چه بود در برابر اينكه با يك مرد 2 متر و 18 سانتي ازدواج مي‌كني؟

همه هيجان‌زده بودند. اوايل براي من هم خيلي عجيب و جالب بود.

  • حامد گفت كه بهترين انتخاب زندگي‌اش، انتخاب همسرش بوده.

براي من هم حامد بهترين انتخاب بود. از وقتي با حامد آشنا شدم، تلاشم را بيشتر كردم و ياد گرفتم براي رسيدن به هر چيزي بايد تلاش كرد. از طرفي، تمركزم روي مسائل مختلف بيشتر شده. صبورتر هم شده‌ام.

  • به كسي پيشنهاد مي‌كني كه با يك مرد 2 متري ازدواج كند؟

(مي‌خندد) بله حتما؛ البته اگر روحياتش مثل حامد باشد. حامد براي من بهترين تكيه‌گاه است. با او احساس امنيت مي‌كنم.

  • شما هم ورزش مي‌كنيد؟

بله، البته چند وقتي است كمتر ورزش مي‌كنم. قبلا برايم جدي‌تر بود. مي‌خواهم استراحت كنم. زماني كه دانشجو بودم، از طريق تيم دانشگاه وارد ورزش حرفه‌اي شدم. در بازي‌هاي اسلامي زنان هم مقام سوم را به‌دست آوردم. ولي چند وقت است كه دنبال ورزش نمي‌روم. فعلا حامد ورزش كند، كافي است.

چند هفته‌اي مي‌شود كه در اردو است. 2 هفته ديگر بازي‌هاي آسيايي شروع مي‌شود. اگر بتواند مقام خوبي بياورد به المپيك مي‌رود. آرزوي حامد، بازي در المپيك است. من هم براي رسيدن به آرزويش دعا و لحظه‌شماري مي‌كنم.

  • راستي اختلاف قد شما چقدر است؟

قد من 74/1 سانتي‌متر است و قد حامد 18/2 سانتي‌متر، 44 سانت اختلاف قد داريم.